معاد، از اصول دین اسلام به معنای بازگرداندن انسان پس از مرگ به زندگی در روز قیامت است. بنابر این اصل، همه انسانها در روز قیامت دوباره زنده میشوند اعمال آنها در پیشگاه الهی سنجیده میگردد و به کیفر یا پاداش درستکاری یا بدکاری خود میرسند. معاد در دین اسلام، اهمیت بسیاری دارد و حدود یک سوم آیات قرآن کریم، درباره معاد و مسائل پیرامونی آن است. اعتقاد به این اصل، نقشی مهم در رفتار مسلمانان و میل آنان به نیکوکاری و دوری از کارهای ناشایست دارد.
معاد بر چند نوع قابلتصور است، معاد روحانی، معاد جسمانی، معاد روحانی و جسمانی. مهمترین اشکالهایی که در مورد این اصل مطرح شده است، مربوط به امکان عقلی تحقق معاد و امکان وقوعی آن است. این سوالها عبارتند از شبهه آکل و ماکول، شبهه اعاده معدوم و شبهه در مورد علم و قدرت خداوند. قران کریم، برای اثبات امکان معاد به چند نمونه مشابه( مانند زنده شدن برخی انسانها در دنیا، زنده شدن برخی حیوانات در دنیا و زنده شدن زمین و گیاهان، بعد از بین رفتن و خاک شدن) اشاره دارد. اثبات امکان عقلی معاد نیز با چند دلیل عقلی (مانند دلیل حکمت، دلیل عدالت، دلیل رحمت ) اثبات میشود.
معاد جسمانی از نظر ابن سینا و فلاسفه مشایی قابل اثبات نیست ولی به جهت روایات معصومین، اعتقاد به آن ضروری است. ملاصدرا با ارائه نظریه معاد جسمانی با جسم مثالی سعی در آشتی دادن فلسفه و متون دینی در مورد معاد جسمانی داشته است.
· ۷ پاسخ به چند اشکال در مورد معاد
· ۹ پانویس
· ۱۰ منابع
مفهوم شناسی
معاد در لغت به معنای بازگشت و در اصطلاح متکلمان بازگشت انسان و زندگی بعد از مرگ است که انسان مجدداً زنده خواهد شد و در روز قیامت به اعمال او رسیدگی خواهند کرد و نیکوکاران به ثواب و نعمتهای جاودانی و بدکاران به کیفر و عذاب خود میرسند.[۱]
اهمیت اعتقاد به معاد
اعتقاد به معاد، از دو جهت در زندگی انسان تأثیر دارد.
· در زندگی فردی: انگیزه فعالیتهای زندگی، تأمین نیازها و خواستهها و در نهایت رسیدن به سعادت و کمالی است که دائمی بوده و همراه با رنج نباشد. اما نحوه عملکرد انسان، به تشخیص اهداف شخص از زندگی بستگی دارد. شناخت هدف نهائی زندگی برای رسیدن، نقش اساسی را در جهت دادن به فعالیتها وانتخاب و گزینش کارها دارد. کسی که زندگی را تنها منحصر در زندگی دنیایی میپندارد، تمام تلاش خود را برای رسیدن به لذتهای مادی و بهرهمندی بیشتر از نعمتهای دنیا بهکار میبندد. در مقابل، کسی که حقیقت خود را فراتر از پدیدههای مادّی میداند و مرگ را پایان زندگی نمیداند و عملکرد و رفتار خود را وسیلهای برای رسیدن به سعادت و کمال ابدی خود میداند، برنامه زندگیش را بهگونهای طرح و اجرا میکند که هر چه بیشتر و بهتر برای زندگی ابدیش سودمند باشد.
· در زندگی اجتماعی: تأثیر نگاه انسان به زندگی و اعتقاد به جهانی دیگر، در زندگی اجتماعی و رفتارهای متقابل افراد نسبت به یکدیگر نیز تأثیر بهسزائی دارد و اعتقاد به حیات اخروی و پاداش و کیفر ابدی، نقش مهمی را در رعایت حقوق دیگران و احساس و ایثار نسبت به نیازمندان، بازی میکند. در جامعهای که چنین اعتقادی زنده باشد برای اجرای قوانین و مقررات عادلانه و جلوگیری از ظلم و تجاوز به دیگران، کمتر نیاز به اِعمال زور و فشار خواهد بود. و بهصورت طبیعی، درصورتیکه این اعتقاد، جهانی و همگانی شود، مشکلات بینالمللی هم بهصورت چشمگیری کاهش خواهد یافت.
اهمیت این اصل اعتقادی تا آنجاست که حتّی اعتقاد به توحید، به تنهائی و بدون اعتقاد به معاد، نمیتواند تأثیر کامل و گستردهای در بخشیدن جهت مطلوب به زندگی داشته باشد. همین مسئله بهروشنی راز توجه شدید و تأکید ادیان آسمانی و بهخصوص دین اسلام به آن، و تلاش فراوان پیامبران الهی برای محکم شدن این عقیده در دل مردم، آشکار میگردد.[۲]
وابستگی معاد به مسئله روح
در صورتی میتوان تصویر صحیحی از معاد و زندگی پس از مرگ داشت که درک درستی از چیستی روح و رابطه آن با بدن داشته باشیم. در این نگاه، روح را غیر از بدن و خواص آن میدانیم.
در این رویکرد، توجه و قبول چند نکته در مورد روح لازم است:
· پذیرفتن وجود روح؛
· پذیرفتن اینکه روح، امری است جوهری نه از قبیل اعراض بدن؛
· پذیرفتن اینکه روح، از بدن مستقل است و بعد از متلاشی شدن بدن باقی میماند.
· پذیرفتن اینکه ترکیب انسان از روح و بدن از آن دست ترکیبهایی نیست که با از بین رفتن یک جزء از آن، جزء دیگر نیز نابود میشود. بلکه روح، بخش اصلی انسان است و تا آن، باقی باشد انسانیت انسان و شخصیت شخص، محفوظ خواهد بود.
به همین جهت است که عوض شدن سلولهای بدن، آسیبی به وحدت شخص نمیرساند؛ زیرا ملاک وحدت حقیقی انسان، همان وحدت روح اوست. همین امر است که در هنگام مرگ، توسط ملکالموت قبض میشود، درحالیکه بدن این انسان، بعد از مرگ، بهمرور پوسیده شده و از بین میرود.[۳]
قرآن کریم با اشاره به این حقیقت، در پاسخ منکرین معاد که میگفتند: «چگونه ممکن است انسان بعد از متلاشی شدن اجزای بدنش حیات جدیدی بیابد؟» میفرماید:
قُلْ یتَوَفّاکمْ مَلَک الْمَوْتِ الَّذِی وُکلَ بِکمْ (ترجمه: بگو (شما نابود نمیشوید بلکه) فرشته مرگ شما را میگیرد.)[سجده–۱۱]
نظریات مختلف در مورد معاد
· انکار معاد: متکلمین قدیم، فکر میکردند چیزها، کاملاً از بین میروند و انسانی که میمیرد، کاملاً از بین میرود. بنابراین، معادی که ادیان از آن سخن میگویند به معنای اعاده معدوم است. پس یا باید بگوییم که معاد محال است و یا اینکه اعاده معدوم محال نیست.[۴]
· اثبات معاد. کسانی که این نظر را پذیرفتند، از این جهت که این معاد به چه صورتی است، بر چند دستهاند.
۱. معاد روحانی صرف: فلاسفه مشائی اسلامی که اعتقاد به معاد جسمانی را نه تنها قابل اثبات نمیدانستند، به خاطر وجود اشکالهای عقلی، غیر قابل قبول میدانستند، معتقد بودند که معاد عبارت است از بازگشت روح انسان، بدون اینکه جسم انسان بازگشتی داشته باشد. جسم انسان، پس از مرگ نیست و نابود میشود و تبدیل به خاک میشود و تنها روح است که باقی میماند. البته به اعتقاد ابن سینا، بزرگترین فیلسوف مشائی اسلامی، با وجود اینکه از نظر عقلی، بازگرداندن جسم در روز قیامت قابل اثبات نیست، ولی چون پیامبر اکرم(ص) از آن خبر داده است، همین برای ما حجت است و باید به آن معتقد شد.[۵]
۲. معاد جسمانی صرف: بر اساس این رویکرد، بدن انسان تشکیل دهنده تمام حقیقت انسان است و پس از مرگ متلاشی میشود. هنگام قیامت، این بدن متلاشی شده با توجه به علم وقدرت مطلق الهی، بازسازی شده و باز میگردد. در این دیدگاه، روح بازگشتی ندارد.[۶]
۳. معاد جسمانی و روحانی: این دیدگاه، جمعی بین دو دیدگاه افراطی پیشین است. طرفداران این دیدگاه، نظر خود را به چندین صورت ارائه کردهاند:
الف. بازگشت روح به بدن مادی دنیایی: متکلمان بر اساس ظاهر آیات و روایات معتقدند که در روز قیامت، همین جسم دنیایی یا بدنی دیگر مثل آن است که به همراه روح برانگیخته میشود.[۷]
ب. همراهی روح با بدن مثالی: ملاصدرا، با دو نکته روبرو بود. ازیک طرف، ظاهر آیات و روایات، بهصراحت سخن از بازگشت جسم انسان را دارد و از سوی دیگر، بهواسطه ایرادها و شبهاتی چون شبهه آکل و مأکول، قبول معاد جسمانی با همین جسم عنصری و مادی را نادرست و غیرعقلانی میدانست. ازاینرو، نظریه معاد جسم مثالی را ارائه و بین این دو نظر، جمع کرد. بر اساس این دیدگاه، پس از جدایی نفس از بدن مادی، نفس انسانی متناسب با عالم برزخ و قیامت، بدنی را میسازد که از همه جهت شباهت با بدن دنیایی خودش دارد. این بدن، مثل بدن دنیایی است نه اینکه عین آن باشد و گرچه خصوصیات مادی را دارد، اما مادی نیست. [۸]
ج. نظریه بازگشت بدن به سمت روح مجرد: برخی از طرفداران حکمت متعالیه، معتقدند که برخلاف دیدگاه صدرا، بدن در قیامت توسط نفس ساخته نمیشود، بلکه بدن دنیایی پس از جدایی نفس از آن، همچنان به حرکت و تکامل خود ادامه میدهد. این حرکت جوهری تا حدی ادامه دارد که شایستگی رسیدن مجدد به نفس و قرار گرفتن در دار آخرت را بیابد. بنابراین، در معاد، این نفس نیست که به سوی بدن دنیایی باز میگردد، بلکه این بدن است که به سوی نفس حرکت صعودی دارد و دوباره به آن تعلق میگیرد.[۹]
اثبات معاد
برای اثبات معاد دودسته دلیل میتوان بیان کرد. دسته اول، ضرورت وجود جهانی دیگر را اثبات میکند و دسته دوم، با کمک آیات و روایات و بابیان موارد مشابه، ممکن بودن آن را نمایان میکند.
دلایل ضرورت معاد
· دلیل فطرت:
این دلیل از چند مقدمه تشکیل شده است و از میل فطری عمومی بین انسانها برای اثبات معاد بهره میگیرد.
- هر انسانی میل به بقا و ماندگاری دارد؛
- خداوند هیچ میلی را در انسان بیهوده نیافریده است؛ زیرا خداوند حکیم است و حکیم کار بیهوده و لغو انجام نمیدهد؛
- این دنیا، بقاء و جاودانگی ندارد؛
بنابراین، لازم است که جهانی ابدی، وجود داشته باشد تا میل به بقای انسان، در آن برآورده شود.[۱۰]
· دلیل حکمت:
- جهان و انسان، آفریده خداوند است؛
- آفرینش خداوند، مانند سایر کارهای او، بیهدف و بیهوده نیست؛
- خداوند، جهان را به صورتی آفریده که بیشترین خیر و کمال برای بندگانش ایجاد کند؛
- جهان مادی، مجموعه از خیر و شر است که با یکدیگر ناسازگاری و درگیری دارد؛
- انسان، دارای روح قابل بقاء و ماندگاری است و میتواند به کمالی جاودانی برسد؛
- اگر زندگانی انسان، منحصر در همین زندگی دنیایی باشد، هدف خداوند از آفرینش انسان و جهان تأمین نمیشود و در این صورت، بهطور قطع این سوال مطرح میشود که چرا خداوند میسازد و از میان میبرد؛
بنابراین، با توجه به قطعی بودن حکمت خداوند، حتماً باید جهانی دیگر ورای این دنیای مادی باشد تا حکمت و هدف او از آفرینش تأمین میشود. بهخصوص با توجه به رنجهایی که در زندگی دنیا وجود دارد که اگر جهانی دیگر نباشد که مانند زندگی دنیا مستلزم رنجهای زیاد نباشد، ادامه همین زندگی دنیایی، حتی اگر تا ابد نیز ممکن میبود با حکمت الهی ناسازگار بود.[۱۱][۱۲] قرآن کریم در آیه زیر بهخوبی به این دلیل اشاره دارد:
وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَینَهُما لاعِبینَ* ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لکنَّ أَکثَرَهُمْ لا یعْلَمُونَ* إِنَّ یوْمَ الْفَصْلِ میقاتُهُمْ أَجْمَعینَ (ترجمه: ما آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است بیهوده نیافریدیم. ما آنها را جز بهحق نیافریدیم، اما اکثر مردم نمیدانند. قطعا روز جدایی، وعده گاه همه آنان است.)[دخان–۳۸-۴۰]
· دلیل رحمت:
- خداوند، رحیم است؛
- رحمت خداوند، شامل تمام موجودات میشود؛
- شمول رحمت الهی نسبت به بندگان، مستلزم این است که هر موجودی از به فعلیت رسیدن و شکوفا شدن استعدادهایی که دارد، محروم نشود؛
- انسان به واسطه کارهای اختیاری در این دنیا، کمال یافته و قابلیت بهرهمندی از نعمتهای معنوی را مییابد؛
- این دنیا، به واسطه محدودیتهای مادی، ظرفیت استفاده انسان از ثمره کمالات ناشی از اعمال اختیاری را ندارد؛
بنابراین، باید عالم دیگری باشد که هر کس از نتیجه کمالاتی که به دست آورده، برخوردار گردد.[۱۳] در آیه ۱۲ سوره انعام به این مسئله اشاره شده است:
قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیجْمَعَنَّکمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یؤْمِنُونَ (ترجمه: بگو: «آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ کیست؟» بگو: «از آنِ خداست» که رحمت را بر خویشتن واجب گردانیده است. یقیناً شما را در روز قیامت- که در آن هیچ شکی نیست- گِرد خواهد آورد. خودباختگان کسانیاند که ایمان نمیآورند..)[انعام–۱۲]
· دلیل عدالت:
- یکی از صفات خداوند، عدالت است؛
- انسان به این دنیا در انتخاب و انجام کارهای خوب و بد آزاد است؛
- برخی از انسانها از آزادی خود استفاده مثبت کرده و تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان کردهاند و در مقابل، تبهکارانی هستند که به دنیا هوسهای خود بوده و بدترین ستمها و زشتترین گناهان را مرتکب شدهاند؛
- در مورد بندگان، عدالت حکم میکند که هر کس نتیجه عمل خود را بهصورت کامل ببیند؛ صالحان، پاداش ببینند و تبهکاران، مجازات شوند؛
- این دنیا، ظرفیت آن را ندارد تا انسان، نتیجه اعمال خود را بهصورت کامل ببیند. چنانکه بسیاری از انسانها به مجازات و پاداش اعمال خود نرسیدهاند؛
بنابراین، همانطور که این جهان، سرای آزمایش بندگان و تکلیف است، باید جهان دیگری باشد که سرای پاداش و کیفر و ظاهر شدن نتایج اعمال افراد باشد و هر فردی به ثمره اعمال خود برسد، تا عدالت خداوند تحقق یابد.[۱۴] خداوند متعال در چند آیه از قرآن کریم به مساوی نبودن نیکوکار و بدکار و برخورد متفاوت خداوند با آنان اشاره دارد و میفرماید:
أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یحْکمُونَ* وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزی کلُّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ وَ هُمْ لا یظْلَمُونَ. (ترجمه: آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شدهاند پنداشتهاند که آنان را مانند کسانی قرار میدهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند [به طوریکه] زندگی آنها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری میکنند. و خدا آسمانها و زمین را به حقّ آفریده است، و تا هرکسی به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش یابد، و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.)[جاثیه–۲۲و۲۳]
دلایل امکان معاد
کسانی که به قرآن کریم ایمان دارند، با نمونههای مشابهی از زنده شدن موجودات پس از تغییر شکل یافتن و مرگ، اطمینان مییابند معاد امری ممکن و شدنی است و خداوند بر انجام آن توانا است. مواردی از زنده شدن مردگان که قرآن کریم از آن یاد میکند عبارتاند از:
· اصحاب کهف: قرآن کریم از گروهی یاد میکند که برای در امان ماندن از آزار مشرکان و حفظ ایمان خود به غاری در بیرون شهر پناه بردند. اینان برای رفع خستگی، تصمیم گرفتند، اندکی استراحت کنند. اما ۳۰۹ سال به خواب رفتند. خداوند متعال، حکمت زنده کردن این افراد و آگاه شدن مردم از این جریان را، شناخت و اطمینان مردم نسبت به وقوع قیامت معرفی کرده است:
وَکذَلِک أَعْثَرْنَا عَلَیهِمْ لِیعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَیبَ فِیهَا (ترجمه: و بدین گونه [مردم آن دیار را] بر حالشان آگاه ساختیم تا بدانند که وعده خدا راست است و [در فرا رسیدن] قیامت هیچ شکی نیست.)[کهف–۲۱]
· زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی(ع): آیات قرآن کریم، بهروشنی نشان میدهد که حضرت عیسی(ع)، کسانی که روح از بدنشان جدا شده بود و مرده بودند را به اذن خداوند زنده میکرد.
وَ أُبْرِئُ الْأَکمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْی الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ (ترجمه: و شفا میدهم کور مادرزاد را و پیس را و زنده میکنم مرده را به اذن پروردگار.)[آل عمران–۴۹]
· رویش گیاهان پس از خشک شدن، شباهت زیادی به زنده شدن انسان پس از مرگ است. در قرآن کریم رویش دوباره گیاهان را نمونهای از زنده کردن مردگان برشمرده است و بیان میکند:
فَانظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِک لَمُحْیی الْمَوْتَی وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ (ترجمه: پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده میگرداند. در حقیقت، هم اوست که قطعاً زنده کننده مردگان است، و اوست که بر هر چیزی تواناست.)[روم–۵۰]
مواردی دیگری چون زنده شدن پرندگان و زنده شدن عزیر پیامبر در قرآن کریم یاد شده که نمونههایی از زندگانی دوباره یافتن است.
معاد در قرآن
توجه قرآن به معاد
بیش از یک سوم آیات قرآن کریم، در مورد زندگی ابدی است. میتوان این آیات را هفت گروه دسته بندی کرد که عبارتند از:
· آیاتی که لزوم ایمان به آخرت را بیان میکند؛[۱۵]
· آیاتی که به نتایج و پیآمدهای ناگوار انکار معاد پرداخته است؛[۱۶]
· آیاتی که به نعمتهای ابدی بهشت اشاره دارد؛[۱۷]
· آیاتی که به بیان عذابهای جاودانی جهنم پرداخته است؛[۱۸]
· آیاتی که به رابطه اعمال نیک و بد با نتایج آن در قیامت اشاره دارد؛
· آیاتی که امکان و ضرورت رستاخیر را مورد توجه و توضیح قرار داده است؛
· آیاتی که به سوالات و شبهات منکران معاد، پاسخ داده است؛
· آیاتی که منشأ تبهکاریها وکجرویها را فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب دانسته است.[۱۹]
از دقت در آیات قرآنی بدست میآید که بخش عمدهای از سخنان پیامبران و بحثها و جدالهای آنان با مردم، اختصاص به موضوع معاد داشته است و حتی میتوان گفت که تلاش آنها برای اثبات این اصل، بیش از تلاشی بوده که برای اثبات توحید کردهاند.
علت این امر هم آن بوده که مردم در پذیرفتن این اصل، از خود سرسختی بیشتری نشان میدهند.
علت انکار معاد
از نگاه قرآن، ریشه وعلت سرسختی مردم در قبول اصل معاد، چند چیز میتواند باشد.
· اولین عامل، عاملی است که در انکار هر امر غیبی و غیر محسوسی وجود دارد. در نگاه مادی و حس گرایانه، هر امر غیر مادی، مورد انکار قرار میگیرد.
· دومین عامل، یک انگیزه روانی است و آن میل به راحتی، بیبندوباری و عدم مسئولیت است. زیرا اعتقاد به قیامت و محاسبه اعمال، پشتوانه نیرومندی برای احساس مسئولیت و پذیرفتن محدودیتهای رفتاری و خودداری از ظلم و تجاوز و فساد و گناه است و با انکار آن، راه برای هوسرانیها و شهوت پرستیهاا باز میشود:
أَ یحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ. بَلی قادِرِینَ عَلی أَنْ نُسَوِّی بَنانَهُ. بَلْ یرِیدُ الْإِنْسانُ لِیفْجُرَ أَمامَهُ (ترجمه: آیا انسان چنین میپندارد که استخوانهایش را (پس از متلاشی شدن) جمع نخواهیم کرد؟ چرا (این کار را خواهیم کرد در حالی که) تواناییم که سر انگشتانشان را (مانند اول) هموار سازیم. بلکه انسان میخواهد جلوی خویش را باز کند (و بیبندوبار باشد).)[قیات–۳-۵]
· سومین عامل نیز بر اثر یک سری مباحث نظری و وجود برخی ابهامها در مورد معاد و نحوه تحقق آن است.
پاسخ به چند اشکال در مورد معاد
· شبهه آکل و مأکول:
نوشتار اصلی: آکل و مأکول
بر اساس این سوال که یکی از قدیمیترین شبهات در مورد معاد جسمانی است، اگر انسانی معین غذای انسان دیگر شود، اجزای مأکول(خورده شده) در روز معاد یا در بدن آکل(خورنده) باز میگردد و یا در بدن مأکول؟ به هر صورت که فرض شود، بدن یکی از آن دو به صورت کامل در روز رستاخیز محشور نخواهد شد. فلاسفه مشاء بر اساس همین شبهه، معتقد بودند که معاد جسمانی از نظر عقلی قابل اثبات نیست. اما هر یک از متکلمان به دنبال پاسخ دادن به این سوال برآمدند. بیشتر متکلمان، با تفکیک بین اجزای اصلی و غیر اصلی بدن و ادعای بازگشت اجزای اصلی بدن که به هیچ وجه در بدن موجود دیگری قرار نمیگیرند، در صدد پاسخ برآمدند. ملاصدرا با ارائه نظریه بدن مثالی که این شبهه شامل آن نمیشود، در صدد ارائه بیانی دیگر از معاد جسمانی برآمد.[۲۰]
· شبهه اعاده معدوم:
نوشتار اصلی: اعاده معدوم
یکی از سوالهایی که در مورد معاد مطرح شده است، این است که وقتی انسان میمیرد، روح از بدن او میرود و پیکر او نابود میشود. حال اگر معاد واقعی باشد، خداوند باید موجودی که معدوم شده را دوباره بیافریند و چون اعاده معدوم به نظر فلسفی محال است، پس معاد نیز محال است.[۲۱] اما خداوند در قرآن کریم در پاسخ به چنین ایرادی بیان میکند که انسان بعد با مرگ از بین نمیرود و معدوم نمیشود، بلکه فرشته مرگ، جان انسان را میستاند و به سوی خداوند باز میگرداند. بنابراین، معاد اعاده و بازگرداندن چیزی که معدوم شده نیست، بلکه بازگشت روح موجود است.
وَقَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِی الْأَرْضِ أَئِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ کافِرُونَ* قُلْ یتَوَفَّاکم مَّلَک الْمَوْتِ الَّذِی وُکلَ بِکمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکمْ تُرْجَعُونَ (ترجمه: و گفتند آیا وقتی در [دل] زمین گم شدیم آیا [باز] ما در خلقت جدیدی خواهیم بود [نه] بلکه آنها به لقای پروردگارشان [و حضور او] کافرند* بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را میستاند آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده میشوید.)[|سجده–۱۰-۱۱]
· سوال در مورد علم و قدرت خداوند و عدم قابلیت بدن:
سوال دیگری که ایجاد میشود این است که هر کاری نیازمند فاعلی است که آنرا انجام دهد و قابل و پذیرندهای که آن کار بر آن انجام شود. معاد نیز چنین وضعیتی دارد. اگر معاد بخواهد تحقق یابد، از یک سو، کسی باید قدرت انجام این کار و علم کافی داشته باشد که هر روح را دقیقا به بدن متعلق به خودش باز گرداند. از سوی دیگر، بدن نیز قابلیت برگشتن را داشته باشد. درحالیکه پدید آمدن زندگی و حیات، وابسته به اسباب و شرایط خاصی است که به تدریج فراهم میشود؛ مثلا نطفهای که در رحم قرار گیرد و شرایط مناسبی برای رشد آن وجود داشته باشد تا کم کم، جنین کامل شود و به صورت انسان درآید، ولی بدنی که متلاشی شده، دیگر قابلیت و استعداد زندگی را ندارد.[۲۲]
قران کریم در پاسخ این سوال، به چند صورت پاسخ داده است. گاه با تشبیه معاد به رویش دوباره زمین و گاه با مقایسه آن به خلقت اولیه انسانها قدرت خود را به آنان یادآور میشود. بنابراین، اینکه انسانی که بدنش پوسیده شده و تبدیل به خاک شده، دوباره زنده و سرپا شود و برای رستاخیز آماده شود:
یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کنْتُمْ فِی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَینَ لَکمْ... وَتَرَی الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ (ترجمه: ای مردم! اگر درباره برانگیخته شدن در شک هستید پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریدهایم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مضغه دارای خلقت کامل و [احیانا] خلقت ناقص تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم... و زمین را خشکیده میبینی و[لی] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمیآید و نمو میکند و از هر نوع [رستنیهای] نیکو میرویاند.)[حج–۵]
در مورد قابلیت بدنی که پوسیده شده برای اینکه دوباره بتواند زنده شود، میتوان گفت که قواعد و نظامی که در عالم دنیا مشاهده میشود، تنها نظام ممکن در عالم نیست و اسباب و علتهایی که در این جهان، بر اساس تجربه، شناخته میشوند، اسباب و علتهای انحصاری نیستند. نشانه این مطلب نیز آن است که در همین جهان، پدیدههای خارقالعادهای مانند زنده شدن برخی از حیوانات و انسانها رخ داده است که قرآن کریم نیز به برخی از آنها اشاره کرده است.[۲۳]
در مورد علم الهی نیز به علم بینهایت خداوند اشاره دارد و میفرماید:
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی* قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کتَابٍ لَّا یضِلُّ رَبِّی وَلَا ینسَی (ترجمه: گفت حال نسلهای گذشته چگونه است. گفت علم آن در کتابی نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا میکند و نه فراموش مینماید.)[طه–۵۱-۵۲]
پانویس
1. پرش به بالا↑ خاتمی، ج۱، ص۲۰۴
2. پرش به بالا↑ مصباح یزدی، ص۳۳۹-۳۴۱
3. پرش به بالا↑ مصباح یزدی، ص۳۵۷-۳۵۰
4. پرش به بالا↑ ر.ک: فخر رازی، ج۲، ص۳۹
5. پرش به بالا↑ ابن سینا، ص۴۲۳؛ فخر رازی، ج۲، ص۵۵
6. پرش به بالا↑ رجوع کنید به: خوش صحبت، ۱۳۹۳، ص۳۸
7. پرش به بالا↑ حلی، باب حادی عشر، ص۲۰۷؛ فخر رازی، ج۲، ص۵۵
8. پرش به بالا↑ ملاصدرا، اسفار اربعه، ج۹، ص۱۸۹-۲۰۰
9. پرش به بالا↑ کدیور، ج۲، ص۹۳
10. پرش به بالا↑ فیض کاشانی، ج۲، ص۸۲۷؛ خمینی، ص۱۸۶
11. پرش به بالا↑ مصباح یزدی، ص۳۶۴-۳۶۵؛ سعیدی مهر، ج۲، ص۲۷۴
12. پرش به بالا↑ ر.ک: حلی، کشف المراد، ص۲۵۸
13. پرش به بالا↑ ربانی گلپایگانی، ج۲، ص۱۹۰
14. پرش به بالا↑ مصباح یزدی، ص۳۶۶؛ محمدرضایی، ج۱، ص۱۸۷
15. پرش به بالا↑ مانند سوره بقره، آیه ۴؛ سوره نمل، آیه ۳
16. پرش به بالا↑ مانند سوره اسراء، آیه۱۰؛ سوره فرقان، آیه۱۱؛ سوره صبا، آیه۸؛ سوره مؤمنون، آیه۷۴
17. پرش به بالا↑ مانند سوره الرحمن، آیه۴۶ تا آخر؛ سوره الواقعه، آیه۱۵-۳۸؛ سوره الدهر آیه۱۱-۲۱
18. پرش به بالا↑ مانند سوره الحاقه، آیه۲۰-۲۷؛ سوره الملک، آیه۶-۱۱؛ سوره الواقعه، آیه۴۲، ۵۶
19. پرش به بالا↑ مانند سوره ص، آیه۲۶؛ سوره سجده، آیه۱۴۰
20. پرش به بالا↑ ملاصدرا، اسفار اربعه، ج۹، ص۱۹۰-۱۹۱؛ حسینی تهرانی، ج۶، ص۸۵-۱۱۷
21. پرش به بالا↑ سوره رعد، آیه۵
22. پرش به بالا↑ مصباح یزدی، ص۳۸۰
23. پرش به بالا↑ مصباح یزدی، ص۳۸۰
منابع
· ابن سینا، حسین بن علی، الشفا(الالهیات)، قم، مکتبة آیة الله مرعشی، ۱۴۰۴ق؛
· حسینی تهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسی، مشهد، نور ملکوت قرآن، ۱۴۲۳ق؛
· حلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، شرح و توضیح: فاضل مقداد و ابوالفتح بن مخدوم، تهران، موسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ش؛
· حلی، حسن بن یوسف، کشفالمراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، موسسه امام صادق، ۱۳۸۲ش، چاپ دوم؛
· خاتمی، فرهنگ علم کلام، تهران، نشر صبا، ۱۳۷۰ش؛
· خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸ش؛
· خوش صحبت، مرتضی، معاد جسمانی از منظر علامه طباطبایی با تاکید بر تفسیر المیزان، مجله معرفت کلامی، ش12، بهار و تابستان ۱۳۹۳، ص۳۵-۵۶؛
· ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، انتشارات نصایح،۱۳۸۰ش؛
· سعیدی مهر، محمد،آموزش کلام اسلامی،کتاب طه،۱۳۸۵ش؛
· رازی، فخرالدین، الاربعین فی اصول الدین، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۹۸۶م؛
· فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق: محسن بیدار فر، قم، نشر بیدار، ۱۴۱۸ق؛
· کدیور، محسن، مجموعه مصنفات حکیم موسس آقا علی مدرس طهرانی، تهران، موسسه اطلاعات، ۱۳۷۸ش؛
· محمد رضایی، محمد و سبحانی، جعفر، اندیشه اسلامی، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۵ش؛
· مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۷۷ش؛
· ملاصدرا، صدرالدین محمد، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیة، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۹۸۱م، چاپ سوم؛
· ملاصدرا، صدرالدین محمد، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، تصحیح و تعلیق: سید جلالالدین آشتیانی، مشهد، المرکز الجامعی للنشر، ۱۳۶۰ش، چاپ دوم؛