تولّی، اصطلاحی کلامی و در برابر تبری است. تولی در اصطلاح شیعی به معنای دوستی با امامان و پیشوایان دینی و گردن نهان به ولایت آنان است.
تولّی همراه تبرّی- که مفهوم متضاد و مخالف آن است- در روایات با توصیفاتی از قبیل تکلیفی واجب، بلکه از مهمترین واجبات، [۱] تحقق بخش ایمان و مهمترین رکن ایمان آمده [۲] [۳]و از اموری است که به محتضر و میت، تلقین میشود.[۴]
در فرهنگ شیعه تولی و تبری شرط اساسی قبول اعمال نیک در پیشگاه الهی است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست؛ در این باره روایات متعددی در متون اسلامی مطرح شده است. در زیارتنامه هایی مانند زیارت عاشورا مرامنامهای از دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا ارائه شده است.
محتویات
- ۱ تحلیل معنایی
- ۲ تولی در قرآن و احادیث
- ۳ فلسفه تولی
- ۴ جایگاه تولی در عقائد شیعه
- ۵ مصادیق تولی
- ۶ تولی و تبری در زیارت عاشورا
- ۷ پانویس
- ۸ منابع
- ۹ پیوند به بیرون
تحلیل معنایی
تولّی بر وزن ترقّی مصدر باب تفعّل از ماده «ولی» و به معنای پذیرش ولایت و کسی را ولی خود قرار دادن است. «ولی» در زبان عربی به معنای دوست، یاور و سرپرست آمده است. بنابراین تولّی هم به معنای پذیرش دوستی و پذیرش سرپرستی دیگری است.
بر اساس آموزههای شیعی، تولّی به معنای دوست داشتن، تصدیق و تبعیت، و پذیرش و گردن نهادن به ولایت خدا و پیامبر(ص) و ائمه(ع) و در واقع همان دوست داشتن در راه خدا است و معمولا در کنار اصطلاح تبری به کار میرود که به معنای دشمنی با دشمنان خداست.
تولی و تبری از فروع دین بوده و از نظر فقهی واجب هستند.
تولی در قرآن و احادیث
محبت داشتن به پیامبر(ص)، اهل بیت(ع)، و دوستی مؤمنان با یکدیگر از مفاهیمی است که در قرآن کریم مورد تأکید قرار گرفته است که به عنوان نمونه میتوان به این آیات اشاره نمود:
- دوستی با اهل بیت(ع) بعنوان مزد رسالت پیامبر اکرم(ص) معرفی شده است:
قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَیٰ ۗ... ﴿۲۳﴾ (ترجمه: [ای پیامبر!] بگو: «به ازای آن [رسالت ] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان.»)[شوری–۲۳]
- پذیرفتن ولایت خدا و پیامبر و اولی الامر:
إِنَّمَا وَلِیکمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکعُونَ ﴿۵۵﴾ (ترجمه: ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آوردهاند: همان کسانی که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند.)[مائده–۵۵]
- همچنین در آیات دیگری در قرآن کریم مومنان از دوستی کردن با غیر مومنان نهی شدهاند:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّـهُ عَلَیهِمْ قَدْ یئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کمَا یئِسَ الْکفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ ﴿۱۳﴾ (ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید، مردمی را که خدا بر آنان خشم رانده، به دوستی مگیرید. آنها واقعاً از آخرت سلب امید کردهاند، همان گونه که کافران اهل گور قطع امید نمودهاند.)[ممتحنه–۱۳]
- اینکه ولایت تنها از آن خدا و رسول و بندگان خاصی (اهل بیت(ع)) است:
وَمِنَ النَّاسِ مَن یتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّـهاندادًا یحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللَّـهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّـهِ ۗ...﴿۱۶۵﴾ (ترجمه: و برخی از مردم، در برابر خدا، همانندهایی [برای او] برمی گزینند، و آنها را چون دوستی خدا، دوست میدارند؛ ولی کسانی که ایمان آوردهاند، به خدا محبت بیشتری دارند...)[بقره–۱۶۵]
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَکمْ وَإِخْوَانَکمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکفْرَ عَلَی الْإِیمَانِ ۚ وَمَن یتَوَلَّهُم مِّنکمْ فَأُولَـٰئِک هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۳﴾ (ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را] به دوستی مگیرید، و هر کس از میان شما آنان را به دوستی گیرد، آنان همان ستمکارانند.)[توبه–۲۳]
در احادیث
در احادیث بسیاری، محبت ورزیدن به اهل بیت(ع) و خصوصا حضرت علی(ع)واجب دانسته شده است. سید هاشم بحرانی ۹۵ حدیث از طریق اهل سنّت[۵]و ۵۲ حدیث از طریق شیعه[۶] در باب فضل محبان و موالیان علی علیهالسلام و سایر امامان روایت کرده است.[۷] به تعبیر فضل بن روزبهان اهل سنّت نیز بر آناند که تولاّی پیامبر و آل او و تبرّی از دشمنان او، بر هر مؤمنی واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشمنان ایشان تبرّی نجوید، مؤمن نیست.[۸]
امام رضا علیهالسلام نیز فرمودهاند:[۹]
«کمالُ الدّینِ وَلایتُنا وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا» کمال دین در ولایت ما و بیزاری جستن از دشمن ماست.
در احادیث، آثار و نتایج گوناگونی نظیر سعادت و خیر دنیا و آخرت برای محبت و تولاّی ائمه آمده است.[۱۰] همچنین در احادیث، آثار دنیوی و اخروی محبت ائمه ذکر شده، از جمله آثار و نشانههای آن در دنیا زهد، اشتیاق به کارهای خیر، ورع در دین، رغبت به عبادت، توبه قبل از مرگ، نشاط در شب زنده داری، سخاوت و حفظ امر و نهی الاهی دانسته شده است[۱۱] و در آخرت نیز محب اهل بیت(ع) از آتش جهنم امان مییابد، رویش سفید میشود و نامهاش به دست راستش داده میشود و بیمحاسبه به بهشت میرود.[۱۲]
فلسفه تولی
انسانی که در زندگی مرام و عقیده مشخصی دارد و مسیر معینی را برای خود انتخاب کرده است، خواه ناخواه در زندگی خود جهت دارد؛ یعنی بیتفاوت و خنثی نیست. طبیعتا چنین انسانی نمیتواند با همه افراد چه موافق و مخالف هم جهت و همسو باشد. به همین دلیل است که در قرآن کریم از دوستی با غیر مومنان و محبت آنان نهی شده است. شهید مطهری در این باره گفته است:[۱۳]
«انسان مومن باید دارای جاذبه و دافعه باشد و حد و مرزی داشته باشد که جایگاه او را نسبت به اهل ایمان و اهل نفاق و کفر و شرک مشخص سازد. او باید نسبت به مومنان و غیر مومنانی که عنادی با حق ندارند و نسبت به آن جاهلند دارای جاذبه و نسبت به غیر آنها دارای دافعه باشد.
فلسفه تولی و تبری مشخص کردن موضع و جهت خود در رابطه با مومنان و غیرمومنان و اعلام موضع در این صف بندی است. تولی و تبری به معنای بیتفاوت نبودن در برابر حق و باطل و یکسان نبودن این دو برای انسان با ایمان و هدفمند و زنده و پویا است.
نمی توان مومن و خدا باور بود و به اصول الهی و دینی پایبند بود ولی دارای موضع و جهت نبود و وضعیت و جایگاه اعتقادی خود را به دیگران اعلام نکرد و با همه انسانها در رفتار و مشی و سلوک برخوردی یکسان و مشابه داشت. فلسفه دیگر تولی و تبری تصحیح جهت اعتقاد و رفتار خود با ملاکهای حق در گذر زمان و پرهیز از انحراف از جاده حق و حقیقت است.
انسان مومن و خدا جو با تولی و تبری خود را همواره در وسط راه حق و صراط مستقیم نگه داشته و از فرو افتادن به گرداب کجیها و انحرافات مصمون میسازد. تولی و تبری یادآوری جایگاه اعتقادی و باور و مسئولیتهای انسان مومن و نشانه ایمان پا بر جا و عمیق و ریشه دار او است.»
همراه بودن تولی و تبری
با توجه به فلسفه و غایت تولی، این مفهوم همیشه همراه با تبری است و بدون آن تأثیر لازم را ندارد. به عبارت دیگر، سر نهادن به هر راه و روشی به معنای رویگردانی از بیراههها و کژراهههاست؛ بنابراین نمیتوان صُلح کل بوده و با همه دوستی داشت.
این معنا در روایات نیز مورد تاکید قرار گرفته است که برای نجات یافتن، نه تنها پذیرفتن ولایت امامان و دوستی با آنان لازم است، اما علاوه بر آن دوری جستن از دشمنان آنان نیز لازم است.
جایگاه تولی در عقائد شیعه
تولی یکی از نتایج و شاخههای محبت اهل بیت(ع) و دوست داشتن آنان است که خود از مفاهیم کلیدی و اساسی در فرهنگ شیعی به شمار میرود. تولی در فقه، کلام، و اخلاق شیعی بررسی و مطرح شده است. در فرهنگ شیعه «تولی» و «تبری» شرط اساسی پذیرش اعمال صالحه است و بدون داشتن این دو هیچ عملی پذیرفته نیست و مثل آن میماند که شخص هیچ گونه عمل خیری انجام نداده باشد. در این زمینه روایات متعددی در متون اسلامی مطرح شده است.
در فقه شیعه تولی به همراه تبری از فروع دین محسوب شده و یکی از واجبات فقهی است[۱۴] و در هنگام مرگ نیز به میت تلقین میشود[۱۵] که نشان دهنده اهمیت این مفهوم دینی است.
خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق محتشمی بابی را به حب و بغض و تولی و تبری اختصاص داده و در آن، آیات و احادیث و سخنان حُکما را در این باره آورده است. علاوه بر این، نوشته مختصر و مستقلی با نام رساله در تولا و تبرا به وی منسوب است (که همراه با اخلاق محتشمی چاپ شده) که در آن با دیدی فلسفی به موضوع پرداخته و در نهایت، حاصل شدن ایمان را با تولّی و تبرّی مرتبط ساخته است.
خواجه نصیر در این کتاب تولی و تبری را اینگونه تحلیل میکند که هرگاه نفس بهیمی تحت فرمان نفس ناطقه در آید، دو قوه شهوت و غضب لطیفتر شده، به شوق و اِعراض بدل میشوند و چون نفس ناطقه فرمانبردار عقل گردد، شوق و اعراض باز هم لطیفتر شده، به ارادت و کراهت تبدیل میشوند و سرانجام، وقتی عقل، به فرمانِ فرمانده حقیقت تن دهد، ارادت و کراهت به تولّی و تبرّی مبدل خواهند شد.[۱۶] وی کمال تولّی و تبرّی را در آن دانسته که عناصر چهارگانه آنها، یعنی معرفت، محبت، هجرت و جهاد، محقق شود[۱۷] اما معتقد است کمال دینداری درجهای بالاتر دارد که مرتبه رضا و تسلیم است و آن زمانی حاصل میشود که تولّی و تبرّی یکی شوند؛ یعنی، تبرّی در تولّی مستغرق گردد.[۱۸] در نهایت، از نظر خواجه نصیرالدین طوسی ایمان زمانی حاصل میشود که مجموع تولّی و تبرّی و رضا و تسلیم یکجا در فرد جمع و محقق گردد و در این صورت است که میتوان نام مؤمن بر او نهاد.[۱۹]
مصادیق تولی
محبت به دوستان خدا مراتب مختلفی دارد و روشن است که محبت تام و کامل با اطاعت و پیروی همراه است.
شیخ یوسف بحرانی در باب تولی چنین گفته است که از تأکید فراوان احادیث شیعی در این باب نتیجه گرفته میشود که محبت اهل بیت(ع) عبارت از پذیرش امامت آنها و قرار دادن آنها در جایگاهی است که متعلق به آنهاست. بنابراین، مقدّم داشتن غیرِ آنها بر آنها در این زمینه، در واقع خروج از دایره محبت محسوب میشود.[۲۰]
اساساً لازمه محبتِ تمام عیار و صادقانه به یک شخص، موافقت با او و تصدیق و تبعیت از وی است.[۲۱] بنابراین، محبتی که منجر به تولّی، یعنی پذیرش ولایت ائمه و تسلیمِ آنان شدن، و تبرّای نظری و عملی از مخالفان آنان نشود، اصلاً محبت به حساب نمیآید، چنانکه بر اساس حدیثی، کمال ولایت و محبت مخلصانه نسبت به آل محمد جز با تبری از دشمنان دور و نزدیک آنان به دست نمیآید.[۲۲]
بنابراین، حبّ و بغض و ولایت و برائتی را که در روایات مکرراً بر آن تأکید شده، باید به معنای تولّی و قبول ولایت و سرپرستی ائمه و مرجعیت آنها در همه امور و مسائل دانست. برهمین اساس، تصدیق امامت ائمه دوازده گانه علیهم السلام ــ که لازمه آن اعتقاد به عصمت و منصوص بودن مقام آنان از جانب خدا و رسول اکرم و عالم بودن آنان به صلاح امور دنیا و آخرت و در نتیجه وجوب اطاعت اوامر و نواهی آنان است ــ از جمله اصول تحقق ایمان و بلکه از ضروریات مذهب امامیه شمرده شده است.[۲۳]
ازینرو، ولایت و طبعاً پذیرش آن، در کنار نماز و زکات و حج و روزه، از ارکان اسلام و بلکه مهمترین رکن آن تلقی شده[۲۴] و همچنین تولّی در کنار تبری به عنوان جزء مقوّم، در همه صیغههایی که برای ابراز دین و ایمان صحیح از سوی ائمه انشا یا تأیید شده، مورد تأکید قرار گرفته است.[۲۵]
به طور خلاصه، مفهوم تولی دارای مراتب و مصادیقی است که عبارتند از:
- پذیرفتن ولایت خداوند، پیامبر(ص) و امامان اهل بیت(ع)
- دوست داشتن خداوند، همه پیامبران، امامان، حضرت زهرا (س)
- دوست داشتن مومنان و دوستان خدا
در روایتی از امام باقر علیهالسلام آمده است:[۲۶]
«اگر بخواهی بدانی آدم خوبی هستی نگاهی به قلبت کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست داری، و اهل معصیتش را دشمن، بدان آدم خوبی هستی، و خدا تو را دوست دارد، و اگر اهل طاعتش را دشمن داری و اهل معصیتش را دوست، چیزی در تو نیست، و خدا تو را دشمن دارد، و انسان همیشه با کسی است که او را دوست دارد ».
تولی و تبری در زیارت عاشورا
زیارت عاشورا را میتوان نمونه برجستهای از بیان تولی و تبری در عقائد شیعه دانست. در این زیارت، فرازهایی در پذیرش ولایت و دوستی با اهل بیت(ع) و نیز فرازهایی در رد دوستی و محبت به دشمنان آنان آمده است. برخی از فرازهای مربوط به تولی در زیارت عاشورا عبارت است از:
- یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ اِلی یوْمِ الْقِیامَةِ؛ای ابا عبداللّه، بیشک تا روز رستاخیز دوست یاران شما بوده و دشمن دشمنان شما هستم.
- یا اَبا عَبْدِاللهِ اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلی اللهِ وَ اِلیٰ رَسُولِهِ، وَاِلیٰ امیرِالْمُؤْمِنینَ وَ اِلیٰ فاطِمَةَ، وَاِلَی الْحَسَنِ وَ اِلَیک بِمُوالاتِک، وَبِالْبَرائَةِ مِمَّنْ قاتَلَک وَ نَصَبَ لَک الْحَرْبَ؛ یا ابا عبدالله!من با دوستی شما و بیزاری جستن از دشمنانت به خدا و رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) تقرب میجویم.
پانویس
- أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ الْحُبُ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ. مشکات الانوار فی غررالاخبار، ص125
- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَوْثَقَ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ تَوَالِی وَلِیِّ اللَّهِ وَ تَعَادِی عَدُوِّ اللَّهِ. محاسن برقی ج1، ص165
- الحدائق الناضرة ج۱۸، ص۴۲۳
- کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج۲، ص۲۵۱
- بحرانی، غایة المرام، ج۶، ص۴۶ـ۷۱
- بحرانی، غایة المرام، ج۶، ص۷۲ـ۹۱
- قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ سَأَلْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنْ قَوَاعِدِ الْإِسْلَامِ مَا هِیَ فَقَالَ قَوَاعِدُ الْإِسْلَامِ سَبْعَةٌ فَأَوَّلُهَا الْعَقْلُ وَ عَلَیْهِ بُنِیَ الصَّبْرُ وَ الثَّانِی صَوْنُ الْعِرْضِ وَ صِدْقُ اللَّهْجَةِ وَ الثَّالِثَةُ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ عَلَى جِهَتِهِ وَ الرَّابِعَةُ الْحُبُ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّه تحف العقول ص196
- فضل اللّه بن روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم، ص ۳۰۰
- مجلسی، بحار الانوار، ج۲۷ ص۵۸
- مجلسی، بحار الانوار، ج۲۷، ص۷۴ـ۷۵، ۷۸
- رجوع کنید به مجلسی، بحار الانوار، ج۲۷، ص۷۸
- رجوع کنید به مجلسی، بحار الانوار، ج۲۷، ص۷۸ـ۷۹، نیز رجوع کنید به ج۲۶، ص۱۵۸
- مطهری، جادبه و دافعه علی(ع)، ص۱۴۵
- وسائل الشیعة ج۱۶، ص۱۷۶، باب ۱۷
- کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج۲، ص۲۵۱
- خواجه نصیر، اخلاق محتشمی، ص۵۶۳
- ص ۵۶۵
- خواجه نصیر، اخلاق محتشمی، ص۵۶۶
- خواجه نصیر، اخلاق محتشمی، ص۵۶۷
- بحرانی، الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب، ص۱۴۴
- بهبهانی، مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، صص۲۹۸ـ۲۹۹.
- مجلسی، بحار الانوار، ج۲۷، ص۵۸ ـ ۵۹
- شهید ثانی، ص۴۰۴ـ ۴۰۵
- برقی، کتاب المحاسن، ج۱، ص۲۸۶
- برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، بحارالانوار، ج۶۶، ص۲، ۴ـ۵، ۱۴
- کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲۷
منابع
- قرآن.
- ابن منظور.
- هاشم بن سلیمان بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
- یوسف بن احمد بحرانی، الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۷ ش.
- احمدبن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم، ۱۳۳۱ ش.
- علی بهبهانی، مصباح الهدایة فی اثبات الولایة، اهواز ۱۴۱۸.
- احمدبن حسین بیهقی، شعب الایمان، چاپ محمدسعید بسیونی زغلول، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
- احمدبن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش.
- حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ ش.
- حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۴ ش.
- زین الدین بن علی شهیدثانی، المصنفات الاربعة، رسالة ۴: حقیقة الایمان، قم ۱۳۸۰ ش.
- محمدبن حسن طوسی، تلخیص الشافی، چاپ حسین بحرالعلوم، قم ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
- محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قم ۱۳۸۰ ش.
- فضل اللّه بن روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم: در شرح صلوات چهارده معصوم(ع)، چاپ رسول جعفریان، قم ۱۳۷۵ ش.
- کلینی، الکافی.
- مجلسی، بحارالانوار.
- محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق محتشمی، با سه رسالة دیگر منسوب به او، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۱ ش.