ادامه زندگی نامه امام رضا (ع)...
مناظرات
مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده در حول و حوش مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۵۲] برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۵۳]
- احتجاج در باب توحید و عدل
- احتجاج در باب امامت
- احتجاج با مروزی
- احتجاج با ابی قره
- احتجاج با اهل کتاب (جاثلیق)
- احتجاج با اهل کتاب (رأس الجالوت)
- احتجاج با زرتشت
- احتجاج با رئیس صابئین
تحلیلی از جلسات مناظره
مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد. صدوق در این باره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.[۵۴]
این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیهالسلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.[۵۵]
نماز عید
پس از عقد ولایتعهدی (در هفتم ماه رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ه.ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا صلی الله علیه و آله به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا علیهالسلام همچون خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج خواهد شد، اما شگفت زده دیدند که حضرت با پای برهنه در حالی که تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمول این گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت.
گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّی برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را خواست، آن را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۵۶]
مسأله شهادت
چنانکه در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ه.ق. از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا علیهالسلام و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.[۵۷] چون به طوس رسیدند، امام رضا(ع) در قریهای که به آن «نوقان»گفته میشود، در اول سال ۲۰۳ه.ق. وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بیتابی نشان داد. یعقوبی در ادامه مینویسد: «خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده میرفت و میگفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او میآوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت ».[۵۸]
شیخ مفید از عبدالله بن بشیر نقل میکند که مأمون او را امر کرده است که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانیده است. و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۵۹]
صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۶۰] جعفر مرتضی حسینی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر میکند.[۶۱]
ابن حبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ه.ق. بود.[۶۲]
پس از شهادت حضرت، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.[۶۳] امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است.
تحلیل چرایی قتل امام توسط مأمون
یکی از علل رضایت مأمون به قتل امام رضا(ع)، غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره ذکر شده است.[۶۴]
علت دیگر، رفتن امام به نماز عید ذکر شده است. با توجه به استقبال پرشور مردم از امام در مراسم نماز عید، -چنانکه در بالا گفته شد- مأمون از این حادثه احساس خطر کرد، و به این فکر افتاد که وجود امام نه تنها دردی را برای او دوا نمیکند بلکه اوضاع را علیه وی سخت تحریک خواهد کرد. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مباد اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۶۵]
امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع نیز سبب غضب مأمون و ازدیاد عداوتش نسبت به آن حضرت میگردید هرچند آشکار نمیکرد.[۶۶] نقل شده است که هنگام خوشحالی مأمون از یکی از فتوحات نظامیاش، امام رضا علیهالسلام بدو گفت:ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد صلی الله علیه و آله و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کردهای و...[۶۷]
آثار منسوب
برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی است که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست.
از جمله این تألیفات کتاب «الفقه الرضوی» است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا(ع) باشد.[۶۸]
اثر دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، «رساله ذهبیه» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ ه.ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور میدهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیدهاند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشتهاند.[۶۹]
از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) «صحیفة الرضا» در فقه است که انتساب آن به حضرت در نزد علماء ثابت نشده است.[۷۰]
کتاب دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، کتاب «محض الاسلام و شرایع الدین» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.[۷۱]
صحاب
برخی از نویسندگان ۳۶۷ تن را در شمار اصحاب و راویان حدیث امام رضا(ع) ذکر میکند.[۷۲] برخی از اصحاب حضرت عبارتند از:
- یونس بن عبدالرحمن
- موفق (خادم امام رضا)
- علی بن مهزیار
- صفوان بن یحیی
- محمد بن سنان
- زکریا بن آدم
- ریان بن صلت
- دعبل بن علی
سخنان بزرگان اهل سنت درباره وی
ابن حجر: «رضا نسبی شریف داشت و از اهل علم و فضل بود.»[۷۳] همو ابوبکر بن خزیمه (امام اهل حدیث) و ابوعلی ثقفی را به همراه بزرگانی دیگر از اهل سنت یاد می کند که به زیارت قبر امام رضا(ع) رفته اند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) می گوید: ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.[۷۴]
یافعی: «امام بزرگوارِ بزرگ شمرده شده، نسل مهتران گرامیتران، ابوالحسن علی بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، یکی از امامان دوازده گانه، صاحبان منقبتها، کسانی که امامیه بدانها منتسباند،... ».[۷۵]
ابن حبان مینویسد: قبرش (یعنی قبر امام رضا) در سناباد، خارج نوقان در کنار قبر رشید است و زیارت میشود و من آن را بارها زیارت کردهام و هنگامی که در طوس بودم مشکلی برایم پیش نیامد که قبر علی بن موسی الرضا صلوات الله علی جده و علیه را زیارت کنم و خدا را بخوانم که آن مشکل را برطرف نماید مگر اینکه دعایم مستجاب شد و مشکل برطرف شد. این را بارها تجربه کردهام و چنین یافته ام. خدا ما را با محبت مصطفی و اهل بیتش صلی الله علیه و آله اجمعین بمیراناد.[۷۶]
ابن نجار بغدادی میگوید: وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در مسجد رسول خدا(ص) فتوا میداد.[۷۷]
پانویس
- پرش به بالا ↑ دخیل، ۱۴۲۹ه.ق.، صص۷۶-۷۷.
- پرش به بالا ↑ المفید، ۱۴۲۸، ص۴۴۷.
- پرش به بالا ↑ صدوق، ج۱، ۱۳۷۳، ص۲۶.
- پرش به بالا ↑ صدوق، ج۱، ۱۳۷۳، ص۲۷.
- پرش به بالا ↑ صدوق، ج۱، ۱۳۷۳، صص۳۰-۳۱.
- پرش به بالا ↑ دهخدا، ج۸، ص۱۲۱۰۹، مدخل رضا.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۸۱، ص۴۲۵.
- پرش به بالا ↑ الامین، السیدمحسن، اعیان الشیعة، ج۲، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ق-۱۹۹۸م.، ص۵۴۵.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، ۱۳۷۷، ص۴۳.
- پرش به بالا ↑ الکینی، ۱۳۶۳ش، ص۴۸۶.
- پرش به بالا ↑ العاملی، ۱۴۳۰ه.ق، ص۱۶۸.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، ۱۳۷۷، ص۴۳.
- پرش به بالا ↑ الکینی، ج۱، ۱۳۶۳، ص۴۸۶.
- پرش به بالا ↑ العاملی، ۱۴۳۰ه.ق.، ص۱۶۹.
- پرش به بالا ↑ الطبرسی، ۱۴۱۷، ص۴۱.
- پرش به بالا ↑ ر.ک: القرشی، ج۲، صص۵۰۳-۵۰۴.
- پرش به بالا ↑ الطبرسی، ۱۴۱۷ ص۹۱.
- پرش به بالا ↑ الکلینی، الکافی، مصحح محمد آخوندی، بیتا، ج۱، ص۴۹۲.
- پرش به بالا ↑ الطبری، محمد بن جریر، التاریخ، ج۷، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیتا، ص۱۴۹ (لوح فشرده مکتبة اهل البیت، نسخه دوم).
- پرش به بالا ↑ القرشی، ج۲، ۱۴۲۹ه، ص۴۰۸.
- پرش به بالا ↑ یافعی، ج۲، ۱۴۱۷، ص۱۰.
- پرش به بالا ↑ السیوطی، بیتا، ص۳۰۷.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، محمدجواد، همان، ص۴۴.
- پرش به بالا ↑ الجوزی، بیتا، ص۱۲۳.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۸۱، ص۴۲۶.
- پرش به بالا ↑ المفید، همان، ص۴۶۴.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، ۱۳۷۷، ص۴۴.
- پرش به بالا ↑ ر.ک: قمی، ۱۳۷۹، ص۱۷۲۵-۱۷۲۶.
- پرش به بالا ↑ الطبرسی، ج۲، ۱۴۱۷ه.ق.، صص۴۱-۴۲.
- پرش به بالا ↑ المفید، همان، ص۴۴۸.
- پرش به بالا ↑ المفید، ص۴۴۸.
- پرش به بالا ↑ المفید، ص۴۴۸. برای احادیث دیگر در این مورد ر.ک: همان، صص۴۴۸-۴۵۱.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۸۱، ص۴۲۷
- پرش به بالا ↑ عرفان منش، ۱۳۷۴، ص۱۸.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۸۱، ص۴۲۶.
- پرش به بالا ↑ یعقوبی، ج۲، ۱۳۷۸، ص۴۶۵.
- پرش به بالا ↑ مطهری، ج۱۸، ۱۳۸۱، ص۱۲۴.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۸۷، ص۹۵.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، ۱۳۷۷، ص۱۳۳.
- پرش به بالا ↑ المفید، همان، ص۴۵۵.
- پرش به بالا ↑ المفید، همان، صص۴۵۵-۴۵۶.
- پرش به بالا ↑ دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹.
- پرش به بالا ↑ یعقوبی، همان، ص۴۶۵.
- پرش به بالا ↑ المفید، همان، صص۴۵۸-۴۵۹.
- پرش به بالا ↑ یعقوبی، همان، ص۴۶۶.
- پرش به بالا ↑ دهخدا، ج۸، ۱۳۷۷، ص۱۲۱۰۹، مدخل رضا.
- پرش به بالا ↑ حسینی، جعفر مرتضی، ۱۳۸۱، ص۲۰.
- پرش به بالا ↑ حسینی، جعفر مرتضی، ۱۳۸۱، ص۱۲۷.
- پرش به بالا ↑ صدوق، ج۲، ۱۳۷۳، صص۳۱۴-۳۱۵.
- پرش به بالا ↑ ر.ک: صدوق، ج۲، ۱۳۷۳، صص۳۰۹، ۳۱۲-۳۱۳.
- پرش به بالا ↑ زندگانی سیاسی هشتمین امام، نوشته جعفر مرتضی حسینی، ترجمه خلیل خلیلیان؛ به نقل لغت نامه دهخدا، ج۸، ۱۳۷۷، صص۱۲۱۱۰-۱۲۱۱۱.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۸۱، ص۴۴۲.
- پرش به بالا ↑ ر.ک: الطبرسی، ج۲، ۱۴۰۳ه.ق.، ص۳۹۶ به بعد.
- پرش به بالا ↑ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۵۲، به نقل از جعفریان، ص۴۴۲.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۸۱، ص۴۴۲-۴۴۳.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۸۱، ص۴۴۳-۴۴۴.
- پرش به بالا ↑ یعقوبی، همان، ص۴۶۹.
- پرش به بالا ↑ یعقوبی، همان، ص۴۷۱.
- پرش به بالا ↑ المفید، همان، ص۴۶۴.
- پرش به بالا ↑ ر.ک: صدوق، ج۲، ۱۳۷۳، صص۵۹۲ و ۶۰۲.
- پرش به بالا ↑ ر.ک: حسینی، جعفر مرتضی، ۱۳۸۱، صص۲۰۲-۲۱۲.
- پرش به بالا ↑ ابن حبان، ج۸، ۱۴۰۲، صص۴۵۶-۴۵۷؛ جعفریان، ۱۳۷۶، ص۴۶۰.
- پرش به بالا ↑ المفید، همان، ص۴۶۴.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۷۶، ص۴۴۳.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۷۶، ص۴۴۴.
- پرش به بالا ↑ جعفریان، ۱۳۷۶، ص۴۴۴-۴۴۵.
- پرش به بالا ↑ العطاردی، ۱۴۱۳، ص۸۴-۸۵.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، ۱۳۷۷، ص۱۸۷.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، ۱۳۷۷، صص۱۹۱-۱۹۶.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، ۱۳۷۷، ص۱۹۶.
- پرش به بالا ↑ فضل الله، ۱۳۷۷، ص۱۹۷-۱۹۸.
- پرش به بالا ↑ ر.ک: القرشی، ۱۴۲۹ه.ق./۲۰۰۸م.
- پرش به بالا ↑ عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۸۹.
- پرش به بالا ↑ عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۸۸.
- پرش به بالا ↑ یافعی، ج۲، ۱۴۱۷ه.ق. ص۱۰. «توفّی الإمام الجلیل المعظّم سلالة السادة الأکارم أبو الحسن علی بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب، أحد الأئمّة الأثنی عشر، أولی المناقب الذین انتسبت الإمامیة إلیهم، و قصروا بناء مذهبهم علیه.»
- پرش به بالا ↑ ابن حبان، ج۸، ۱۴۰۲ه.ق.، صص۴۵۷.
- پرش به بالا ↑ ابن النجار، ذیل تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۳۵؛ نیز ر.ک: عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۸۷.
منابع
- ابن حبان، الثقات، ج۸، هند: مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانیة بحیدرآباد، ۱۴۰۲ق.
- ابن النجار البغدادی، ذیل تاریخ بغداد، دراسة وتحقیق: مصطفی عبدالقادر یحیی، ج۴، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷-۱۹۹۷م.
- السیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، بتحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، بیتا، بیجا.
- العاملی، السید جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع): دراسة و تحلیل، بیروت: المرکز الاسلامی للدراسات، ۱۴۳۰ه.ق.
- المفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم: سعید بن جبیر، ۱۴۲۸ ق.
- دائرة المعارف تشیع، ج۱، تهران: بنیاد اسلامی، ۱۳۶۶.
- دخیل، علی محمد علی، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، الجزء الثانی، قم: مؤسسة دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۹ه/۲۰۰۸م.
- عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۷، بیروت: دار صادر.
- صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ترجمه علی اکبر غفاری، ۲ جلد، تهران: نشر صدوق، ۱۳۷۳.
- الطبرسی، الفضل بن الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، الجزء الثانی، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۷ ه.ق.
- الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب، الاحتجاج، تعلیقات و ملاحظات: السیدمحمدباقر الموسوی الخرسان، ج۲، مشهد: سعید، ۱۴۰۳ه.ق.
- فضل الله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا(ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۷.
- حسینی، جعفر مرتضی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سید خلیل خلیلیان، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۱.
- جعفریان، رسول، اطلس شیعه، تهران: سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۷.
- جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، قم: انصاریان، ۱۳۸۱.
- جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم: انصاریان، ۱۳۷۶.
- الجوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکرة الخواص من الامة فی ذکر خصائص الائمة، قم، منشورات الشریف الرضی، بیتا.
- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج۸، چاپ دوم از دوره جدید، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۷.
- القرشی، باقر شریف، حیاة الامام علی بن موسی الرضا: دراسة و تحلیل، الجزء الثانی، الناشر: مهر دلدار، ۱۴۲۹ه.ق./۲۰۰۸م.
- عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیهالسلام از مدینه تا مرو، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۴.
- العطاردی، مسند الامام الرضا، الجزء الاول، بیروت: دار الصفوة، ۱۴۱۳ه.، ۱۹۹۳م.
- قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تحقیق: ناصر باقری بیدهندی، قم: دلیل، ۱۳۷۹.
- الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، تصحیح و تعلییق: علی اکبر غفاری، چاپ پنجم، ۱۳۶۳ش.
- الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح محمد آخوندی، علی اکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیه، بیتا، ج۱.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۸، تهران: قم: صدرا، ۱۳۸۱.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی ج۲، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸.
- یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان و عبرة الیقضان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، ج۲، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ه.ق.
مطالعه بیشتر
- صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق، ۱۳۷۳.
- فضل الله، محمدجواد، تحلیلی از زندگانی امام رضا(ع)، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۷.
- حسینی، جعفر مرتضی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سید خلیل خلیلیان، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۱.
- جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، قم: انصاریان، ۱۳۸۱.