عقاید من

یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو

عقاید من

یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا هو

  • ۰
  • ۰

امامت

امامت، در نظرگاه شیعه، رهبری جامعه اسلامی به نصب الهی و جانشینی از پیامبر اکرم(ص) در امور دینی و دنیوی است. این آموزه، از اصول مذهب شیعه و از وجوه اختلاف اعتقادی میان شیعه و سنی است. اهمیت امامت نزد شیعیان باعث شده است تا آنان امامیه لقب گیرند. بنابر آموزه‌های شیعه، پیامبر اکرم(ص) از ابتدای دوران رسالت به معرفی خلیفه خویش و امام مسلمانان پس از وفات خود، اهتمام جدی داشت. اقدامات آن حضرت در این مسیر، از نخستین دعوت علنی، با معرفی امام علی(ع) به عنوان خلیفه و جانشین بعد از خود آغاز شد و تا آخرین روزهای زندگانی ایشان، در راه بازگشت از حجة الوداع در ۱۸ ذی‌الحجه در غدیر خم ادامه یافت.

مسلمانان اهل سنت به ضرورت وجود امام و لزوم تبعیت از دستوراتش تصریح دارند، ولی معتقدند انتخاب امام به دست مردم است و پیامبر اسلام(ص) کسی را به عنوان خلیفه بعد از خویش معرفی نکرده است.

شیعیان ـ از جمله سه گروه عمده امامیه، زیدیه و اسماعیلیه ـ در باره تعداد و مصداق امامان اختلاف نظر دارند.

تعداد امامان شیعه، دوازده نفر است. اولین آنان امام علی(ع) و آخرین ایشان، امام مهدی(عج) است. بعد از امام علی(ع)، امام حسن و سپس برادر ایشان امام حسین(علیهم السلام) عهده‌دار منصب امامت شدند و بعد از این سه امام، نه نفر از فرزندان امام حسین(ع) به ترتیب این مقام را بر عهده داشتند.

فلسفه وجودی امام، نقل و حفظ دین اسلام و تبیین صحیح معارف دینی است و از این رو لازم است امام برای انجام بهتر وظایف خویش، دارای ملکه ترک گناه و معصیت، علم لدنّی و خدادادی و ولایت از جانب خداوند باشد.

 

محتویات

مفهوم شناسی

معنای لغوی

امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است. در زبان عربی، کلمه امام، به معنای فرد یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود. با توجه به همین معنا، برای امام مصادیق و مثال‌هایی ذکر شده است مانند: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام(ص)، جانشین پیامبر(ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران و دانشمندی که از او پیروی می‌شود.[۱][۲][۳][۴][۵][۶]

واژه امام در قرآن

قرآن کریم، واژه امام را هم برای برخی انسانها به کار برده است و هم برای اشاره به موجودات دیگر؛

کاربردهای غیر بشری امام عبارتند از: لوح محفوظ[۷]، راه آشکار[۸]و کتاب آسمانی حضرت موسی.[۹]

کاربرد قرآنی این واژه برای اشاره به انسان‌ها بر دو صورت است: امام حق و امام باطل.

مصادیق امام حق عبارتند از: پیامبران الهی،[۱۰] بندگان شایسته خداوند[۱۱] و مستضعفان.[۱۲]

پیشوایان کفر مانند فرعون و کارگزاران حکومت او، مصادیق امام باطل در قرآن کریم‌اند.[۱۳]

در آیه‌ای قرآنی کلمه امام به گونه‌ای به کار رفته است که همه کاربردهای پیشین را شامل می‌شود: وَیوْمَ نَدْعُو کلّ أُناس بِإِمامِهِم.[۱۴]

معنای اصطلاحی

متکلمان، امامت را به دو صورت تعریف کرده‌اند: برخی از تعاریف عام است و شامل نبوت نیز می‌شود. مانند این تعریف که امامت را به «رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیایی» تفسیر کرده است.[۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹]

دسته دوم، تعریف‌هایی است که امامت را جانشینی پیامبر در امور دینی و اطاعت از اما را واجب می‌دانند.[۲۰][۲۱][۲۲][۲۳][۲۴][۲۵]

به این ترتیب می‌توان گفت تعریف امامت به «رهبری امت اسلامی در امور دینی و دنیوی به عنوان جانشین پیامبر(ص)» مورد قبول همه فرقه‌های اسلامی است.[۲۶][۲۷]

جایگاه امامت در شیعه

از دیدگاه شیعه، امامت از اصول عقاید اسلامی است ولی معتزله و اشاعره و دیگر مذاهب اسلامی آن را از فروع دین می‌دانند. بر این اساس، شیعه برای امامت جایگاه برجسته‌تری در مقایسه با اهل سنت قائل است. در فرهنگ شیعی، مساله امامت علاوه بر خلافت شامل امور دیگری نیز می‌شود. اهمیت این امر را از میان آیات و روایات مربوط به امامت به روشنی می‌توان دریافت؛ چرا که بنا بر اعتقاد شیعه، امامت در واقع امری شبیه نبوت است.

امامت و خلافت

اگر از منظر تاریخی نیز به امامت بنگریم جایگاه ویژه آن نزد مسلمانان آشکار می‌شود. پس از پیامبر اسلام(ص)، مهم‌ترین و حساس‌ترین مسئله‌ای که مورد بحث و گفت وگوی مسلمانان قرار گرفت، امامت بود. هیچ یک از آموزه‌های دینی، در هیچ زمانی مانند امامت مورد بحث و نزاع واقع نشده است.[۲۸]


رهبری امت اسلامی پس از پیامبر(ص) به لحاظات گوناگون، با عناوین مختلفی از جمله امامت و خلافت خوانده می‌شود. این منصب از آن جهت که راهبری و پیشوایی است، امامت خوانده می‌شود و بدین لحاظ که جانشینی پیامبر(ص) شمرده‌ می‌شود، آن را خلافت می‌گویند. بر این اساس، امام در شریعت اسلامی خلیفه و جانشین رسول الله(ص) است. البته در این که آیا می‌توان او را خلیفة اللّه نیز نامید در میان اهل سنت دو نظر وجود دارد: برخی این عنوان را جایز دانسته و برخی دیگر آن را نادرست دانسته‌اند.
[۲۹] روایات اهل بیت(ع)، نیز امامت را خلافت خدا و پیامبر دانسته‌اند.[۳۰]

امامت؛ عهد الهی

نوشتار اصلی: آیه ابتلای ابراهیم

قرآن کریم، امامت را برتر از نبوت دانسته است، زیرا درباره ابراهیم خلیل، یادآور شده است که او پس از دست یافتن به مقام نبوت و رسالت و موفقیت در ابتلائات و آزمون‌های الهی، مقام امامت به او اعطا شود.

و إذ إبتَلی ابراهیمَ ربُّه فأتَمَهُنّ، قال إنّی جاعِلُک للناس إماما قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمی (ترجمه: و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود، و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: «من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید: «از دودمانم [چطور]؟» فرمود: «پیمان من به بیدادگران نمی‌رسد.)[۲–۱۲۴]

علاوه بر این، خداوند در ادامه همین آیه از امامت به عنوان عهد و پیمان الهی یاد می‌کند. بنابراین، انتخاب و تعیین چنین مقامی به دست مردم نخواهد بود.

در روایات اهل بیت(ع) نیز به این مطلب اشاره شده است.[۳۱][۳۲][۳۳]

امامت؛ عامل کمال دین

نوشتار اصلی: آیه اکمال

آیه اکمال از آیات مربوط به جریان غدیر خم

از احادیثی که در شأن نزول آیه اکمال دین[۳۴] نقل شده است نیز جایگاه بالای امامت به دست می‌آید. مطابق این روایات، این آیه، در مورد واقعه غدیر خم نازل شده است که پیامبر(ص) به فرمان خداوند، علی(ع) را به عنوان پیشوای امت اسلامی پس از خود معرفی کرد.[۳۵][۳۶] بر این اساس، دین اسلام، به وسیله امامت به کمال مطلوب خود رسیده است.

آیه ۶۷سوره مائده معروف به آیه تبلیغ

آیه تبلیغ[۳۷] نیز بیانگر همین مطلب است، زیرا مطابق این آیه و با توجه به روایات‌شان نزول آن، امامت از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که اگر پیامبر(ص) آن را ابلاغ نمی‌کرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده است و زحمات ایشان از بین می‌رفت.[۳۸][۳۹]

اهمیت در قیامت

بر اساس قرآن کریم، روز قیامت هر کسی به سمت پیشوا و رهبر خویش می‌رود:

یوْمَ نَدْعُو کلّ أُناس بإِمامِهِمْ (ترجمه: [یاد کن] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم.)[۱۷–۷۱]

این مطلب، در حدیثی که شیعه و اهل سنت از امام رضا(ع) نقل کرده‌اند نیز آمده است. بر این اساس، روز قیامت هرگروهی را با نام کتاب آسمانی و سنت پیامبر و امام زمان آنها فرا می‌خوانند.[۴۰]

امیرالمؤمنان (علیه‌السلام) فرموده است:

امامان، رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر این که آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر این که آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند.[۴۱]

در احادیث متعددی از امامان شیعه (علیهم السلام) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار می‌روند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنها می‌باشد.[۴۲]

ضرورت وجود امام

از دید متکلمان امامیه، امامت واجب است و وجوب آن هم وجوب کلامی است؛ یعنی وجوب علی الله، نه وجوب علی الناس. معنای این وجوب این است که امری مقتضای عدل و حکمت و جود و... دیگر صفات کمال الهی است و چون ترک چنین عملی مستلزم نقص در ساحت خداوند است و در نتیجه محال است، پس انجام آن عمل واجب و ضروری است. البته این وجوب ناشی از صفات کمالی خداوند است نه اینکه کسی آن را بر خداوند واجب کند. همانطور که خداوند رحمت و هدایت را بر خود واجب ساخته است:

خواجه نصیر در این باره می‌گوید:

«امامیه معتقدند منصوب کردن امام لطف است؛ زیرا مردم را به طاعت نزدیک می‌کند و از معصیت دور می‌سازد؛ و لطف نیز بر خداوند واجب است.»[۴۳]

مذاهب غیر شیعی

اکثریت مذاهب اسلامی، امامت را واجب می‌دانند اگرچه در اینکه آیا واجب فقهی است یا کلامی و نقلی است یا عقلی اختلاف وجود دارد.

  • اشاعره: اشاعره نیز امامت را واجب می‌دانند ولی چون به حسن و قبح عقلی و واجب بودن هیچ چیزی بر خداوند اعتقاد ندارند، آنرا بر مردم واجب می‌دانند و وجوب آنرا نقلی و بر اساس روایات می‌دانند نه عقلی. عضدالدین ایجی معتقد است که نزد اشاعره، نصب امام نقلا واجب است[۴۴] و این بدان معناست که چون خداوند فرموده وجود امام و منصوب شدن او واجب است نه اینکه عقل ما فهمیده باشد.

دلایل وجوب امامت

آیه اولی الامر

نوشتار اصلی: آیه اولی الامر

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ

در این آیه خداوند فرمان می‌دهد که از اولی الامر اطاعت شود؛ پس باید اولی الامر موجود باشند تا از آنها اطاعت شود.[۵۰]

تفتازانی با اشاره به این دلیل می‌گوید «وجوب اطاعت از اولی الامر مقتضی تحقق آن است.»[۵۱]

حدیث من مات

نوشتار اصلی: حدیث من مات

پیامبر(ص) فرمودند:

مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیتَةً جاهِلِیةً[۵۲][۵۳][۵۴][۵۵][۵۶]

مطابق این حدیث، هر کس بدون شناخت امام زمان خود از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است.

عده‌ای از متکلمان اسلامی این حدیث را دلیل وجوب امامت دانسته‌اند، زیرا مطابق این حدیث، معرفت امام در هر زمانی یک تکلیف شرعی است، لازمه آن این است که هیچ گاه زمان از امام خالی نباشد.[۵۷][۵۸][۵۹][۶۰]

 

سیره مسلمانان

نوشتار اصلی: سیره متشرعه

عده‌ای از متکلمان، سیره مسلمانان را دلیل وجوب امامت شمرده‌اند، زیرا از سیره مسلمانان روشن می‌شود که آنان وجوب امامت را امری مسلم و تردید ناپذیر تلقی کرده‌اند. اختلاف شیعه و سنی نیز مربوط به مصداق امامت بوده است، نه اصل امامت.[۶۱][۶۲][۶۳][۶۴]ابوعلی و ابوهاشم جُبّایی و برخی دیگر به اجماع صحابه بر وجوب امامت استدلال کرده‌اند.[۶۵]

قاعده لطف

نوشتار اصلی: قاعده لطف

مهم‌ترین دلیل عقلی متکلمان امامیه بر وجوب امامت، بر اساس قاعده لطف است. متکلمان شیعه، امامت را از مصادیق روشن قاعده لطف می‌دانند و بیان کرده‌اند که چون خداوند باید نسبت به بندگانش لطف داشته باشد و نصب و معرفی امام نیز نوعی لطف است، پس امامت نیز واجب خواهد بود.

سید مرتضی در توضیح لطف بودن امامت چنین می‌گوید:[۶۶]

می دانیم که تکالیف عقلی برای بشر وجود دارد، و نیز می‌دانیم که مکلفان معصوم نیستند. با توجه به این دو مطلب، دلیل وجوب امامت این است که هر فرد عاقلی که با عرف و سیره عقلا آشنایی دارد می‌داند که هرگاه در جامعه‌ای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ستمگری و پلیدی جلوگیری و از عدالت و ارزش‌های انسانی دفاع کند، شرایط اجتماعی برای توسعه فضایل و ارزش‌ها فراهم‌تر خواهد بود و این، چیزی جز لطف نیست، زیرا لطف آن است که با توجه به آن، مکلفان به طاعت و فضیلت روی می‌آورند و از زشتی و تباهی دوری می‌کنند. بنابراین، امامت در حق مکلفان، لطف است.

متکلمانی مانند ابن میثم بحرانی، سدید الدین حمصی، خواجه نصیر الدین طوسی و دیگران نیز بر اساس این قاعده، بیان‌های مختلفی در ترسیم امامت و وجوب آن داشته‌اند.[۶۷][۶۸][۶۹][۷۰][۷۱]

متکلمان معتزلی، با وجود آنکه قاعده لطف را پذیرفته‌اند، اما جریان آنرا در این مسئله و لطف بودن امام را قبول ندارند و ایرادهایی در این مورد بیان کرده‌اند که سید مرتضی در الشافی فی الامامة به آنها پاسخ داده است.

فلسفه امامت

از آنجا که اهل سنت، امام را تنها یک حاکم سیاسی جامعه می‌دانند، معمولا فلسفه وجود امام را تشکیل حکومت و انجام وظایف معمول حکومت و اداره جامعه معرفی می‌کنند.

به عنوان مثال از نظر معتزله تحقق بخشیدن به احکام شرعی چون اقامه حدود، حفظ هستی امت اسلامی، آماده ساختن و بسیج نیروهای رزمنده برای مبارزه با دشمن و اموری شبیه آن، اغراض امامت را تشکیل می‌دهد.[۷۲][۷۳]

اما شیعه امامیه، برای امامت دو نوع هدف را برای وجود امام بیان کرده است.

دسته اول، همان اهداف و فوائد عملی است که اهل سنت نیز بیان کرده‌اند. بر این اساس، حفظ نظام اجتماعی مسلمانان، برقراری عدالت اجتماعی، تحقق بخشیدن احکام اسلامی به ویژه احکامی که جنبه اجتماعی دارد، اجرای حدود الهی به عنوان اهداف امامت به شمار آمده است.[۷۴] اما بخش دیگر که مهمترین هدف امامت را تشکیل می‌دهد عبارت است از: نقل، حفظ و تبیین شریعت.

نقل شریعت

در دیدگاه امامیه، خداوند دین را به‌صورت کامل به پیامبر(ص) وحی کرده و ایشان نیز به‌طور کامل آن را برای امامان ابلاغ نموده است تا آنان، به تدریج همه احکام را برای مردم بیان نمایند.

بر این اساس، جزئیات احکام مربوط به عبادات، معاملات، عقود، ایقاعات، ارث، حدود و دیات، در قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) بیان نشده است. آنچه در قرآن و سنت آمده است، کلّیات این احکام است. احکامی که از طریق احادیث از پیامبر(ص) به ما رسیده محدود است و تمام این احادیث از نظر سندی معتبر نیست.

از همین روست که اهل سنت برای جبران این نقصان، ناچار استفاده از منابعی مانند قیاس و استحسان و روش‌های دیگری روی آوردند که از نظر معرفتی یقین آور نیست.

قیاس، استحسان و دیگر روشهای غیر یقینی، از نظر شیعه اعتباری ندارد و دلیل معتبر عقلی و شرعی نداریم که با استناد به آن بتوان، در فرایند استنباط احکام از اینها استفاده کرد. مثلا روزه آخرین روز ماه رمضان، واجب و روزه اوّلین روز ماه شوال، حرام و دومین روز آن، مستحب است در حالی‌که در ظاهر تفاوتی میان این دو نیست. بنابراین به صرف مشابهت میان این دو، نمی‌توان حکم یکی را به دیگری سرایت داد.

از دیدگاه شیعه، پیامبر(ص)، دین اسلام را به طور کامل ابلاغ نموده است و نقصی در آن نبوده است تا لازم شود بوسیله قیاس و استحسان جبران شود. اما به دلیل آماده نبودن مردم و نبود موضوع، بسیاری احکام برای مردم عادی اساسا مطرح نشد. پیامبر(ص) این دسته احکام را به امامان بعد از خود آموخت تا آنان به تدریج آن احکام را برای مردم بیان نمایند.

حفظ شریعت

یکی دیگر از اموری که وجود امام را ضروری می‌کند و از فلسفه‌های امامت به‌شمار می‌رود، حفظ شریعت است. بر این اساس، وجود امام باعث می‌شود تا دین از تغییر و تحریف محفوظ بماند؛ چرا که علاوه بر اینکه قرآن جزئیات احکام شریعت را بیان نکرده است، از سوی دیگر به خودی خود سخن نمی‌گوید، بلکه نیازمند تفسیر است. اما از آنجا که فهم دیگران از قرآن، دست کم، احتمال خطا و اشتباه بودن را دارد، نیاز به افرادی است که فهم آنان از قرآن، مصون از خطا و خیانت باشد. وجود آنان به عنوان ملاک و معیاری برای تشخیص خطای فهم دیگران است. آن معیار و میزان هر چه باشد، در حقیقت همان است که سبب حفظ شریعت خواهد بود.

علاوه بر این، احکام و معارفی که به صورت متواتر یا اجماعی نقل شده، محدود است و همه احکام شریعت را در بر نمی‌گیرد. اجماع هم که به خودی خود و بدون استناد به دیدگاه و قول معصوم، اعتبار ندارد. بنابراین، تنها راهی که باقی می‌ماند، آن است که شریعت، با امام معصوم حفظ شود؛ زیرا در این صورت، رأی او به دلیل عصمت، از هر گونه خطایی محفوظ است و میتوان با آن، دیگر اقوال درباره تفیسر قرآن و تبیین شریعت را ارزیابی کرد.

تبیین معارف دینی

از دیگر عواملی که وجود امام را ضروری کرده است، تبیین آن بخش از معارف و احکام شریعت است که به دلیل فراهم نبودن شرایط و فرصت کافی، توسط پیامبر بیان نشده است و بیان آنها به امام واگذار شده است.

ویژگی‌ها و لوازم امامت

عصمت

نوشتار اصلی: عصمت

یکی از شرایط و لوازم امامت، مصون بودن وی از گناه و خطا در انجام وظایف و مأموریت خویش است. دلیل این امر آن است که امام، جانشین پیامبر و مرجع علمی در احکام شرعی و معارف دین و تفسیر قرآن کریم و سنت نبوی است. بنابراین لازم است که از گناه و خطا مصون باشد تا مردم بتوانند به او و سخنانش اعتماد کنند. در غیر این صورت، اعتماد مردم از بین می‌رود و هدف خداوند از تعیین امامان برای هدایت بشریت نقض می‌شود و از بین می‌رود.

علم خدادای

نوشتار اصلی: علم غیب

امامان معصوم به غیر از آنچه از طریق پیامبر(ص) بی‌واسطه یا با واسطه شنیده بودند، علوم دیگری نیز داشته‌اند. این آگاهی از آن قبیل علوم غیر عادی است که به‌صورت الهام و تحدیث به آنان داده شده است. همانند آنچه به خضر، ذوالقرنین، حضرت مریم و مادر موسی الهام شد. با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه در سن کودکی و خردسالی، به مقام امامت می‌رسیدند. به واسطه این علم، آنان از هرآنچه در مسیر هدایت بندگان و انجام وظیفه امامت خویش به آن نیاز داشتند، آگاه بودند و نیازی به فراگیری از دیگران را نداشتند.[۷۵]

ولایت

نوشتار اصلی: ولایت

ولایت عبارتست از یک نحوه نزدیکی و تقرب به درگاه الهی که باعث نوع خاصی از تصرف فرد ولی میشود.[۷۶] این ولایت بر دو قسم تکوینی و تشریعی است. ولایت تکوینی یا ولایت بر تکوین عبارتست از سرپرستی امام بر موجودات جهان و عالم خارج و تصرفی عینی در آنها. قسم دیگر ولایت، ولایت تشریعی امام است که شامل سرپرستی امام بر تفسیر و توضیح قرآن کریم و سنت نبوی و رهبری جامعه است.[۷۷]

حجیت کلام و لزوم اطاعت از وی

این ویژگی بدان معناست که کلام امام و تفسیر او از کلام خداوند معتبر و اطاعت از آن لازم است. این ویژگی به واسطه بهره‌مندی از علم خدادادی و لدنّی و آگاهی از منظور خدا در آیات کتاب‌های آسمانی است.[۷۸]

امامان شیعه

نوشتار اصلی: امامان معصوم(ع)

امامان در بیان امیرالمؤمنین(ع)

راه هدایت را با راهنمایی ما می‌پویند، و روشنی دلهای کور را از ما می‌جویند. همانا امامان از قریش‌اند که درخت آن را در خاندان هاشم کشته‌اند، دیگران درخور آن نیستند، و طغرای امامت را جز به نام - هاشمیان - ننوشته‌اند.

نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خطبه ۱۴۴، ص۱۴۰.

امامان شیعه دوازده نفر از خاندان پیامبر اسلام اند. نخستین ایشان امام علی(ع) و امامان بعدی، فرزندان و نوادگان امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) هستند. امامان از علم الهی و مقام عصمت و حق شفاعت برخوردارند و می‌توان با توسل به ایشان به خداوند تقرب پیدا کرد. علاوه بر مرجعیت علمی درباره آموزه‌های دینی،‌ رهبری سیاسی جامعه نیز بر عهده این دوازده نفر است.

احادیثی از پیامبر(ص) نقل شده که به توصیف ویژگی‌های امامان، تعداد و ذکر اسامی آنان پرداخته است و نشان می‌دهد که همه‌ این افراد از قریش و از اهل بیت پیغمبرند، و مهدی موعود نیز از ایشان و آخرینشان خواهد بود.

روایاتی آشکار از پیامبر(ص) در امامت علی(ع) که امام اول است وارد شده است و نصوص قطعی از پیامبر(ص) و علی(ع) در امامت امام دوم و به همین ترتیب گذشتگان ائمه به امامت آیندگانشان تصریح کرده‌اند. بر اساس این متون، ائمه اسلام ۱۲ تن می‌باشند و نامهایشان به این ترتیب است:[۷۹]

  1. علی بن ابی طالب

  2. حسن بن علی

  3. حسین بن علی

  4. علی بن حسین

  5. محمد بن علی

  6. جعفر بن محمد

  7. موسی بن جعفر

  8. علی بن موسی

  9. محمد بن علی

  10. علی بن محمد

  11. حسن بن علی

  12. مهدی علیهم السّلام

اشکال ناسازگاری امامت با خاتمیت

از اشکالاتی که به اصل امامت وارد کرده‌اند این است که امامت به معنایی که گفته شد و شیعیان به آن معتقدند، با خاتمیت ناسازگار است؛ چرا که فرد واجد ویژگی‌های امامت در نظر شیعیان هیچ تفاوتی با پیامبر ندارد.[۸۰]

جعفر سبحانی بدین اشکال چنین پاسخ داده است:

فرق بین نبوت و پروراندن علوم پیامبر اکرم روشن بوده، نیازی به توضیح ندارد. زیرا، مقوم نبوت عبارت است از این که پیامبر مخاطب وحی بوده، کلام خدا را می‌شنود، فرستادۀ او را می‌بیند و دارای شریعتی مستقل یا مروج شریعتی قبل از خود است. اما امام، خزانه‌دار علوم پیامبر است در هر آنچه که امت بدان نیاز دارند، بدون آن که خود مخاطب وحی باشد یا کلام خداوند سبحان را بشنود و یا فرشتۀ حامل کلام را ببیند.[۸۱]

به‌علاوه برخی دیگر معتقدند که امامت به معنایی که بیان شد، ساخته و پرداخته غلو شیعیان است و در متون اصیل صدر اسلام و اعتقادات شیعیان چند قرن اول، وجود نداشته است.

 

جستارهای وابسته

پانویس

  1. معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸

  2. المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ـ ۳۲

  3. لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷

  4. المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴

  5. اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹

  6. المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷

  7. سوره یس، آیه۱۲

  8. سوره حجر، آیه۷۹

  9. سوره هود، آیه۱۷

  10. سوره بقره، آیه۱۲۴؛ سوره انبیاء، آیه۷۳؛ سوره سجده، آیه۲۴

  11. سوره فرقان، آیه۷۴

  12. سوره قصص، آیه۵

  13. سوره توبه، آیه۱۲؛ سوره قصص، آیه۴۱

  14. سوره اسراء، آیه۱۷

  15. التعریفات، ص۲۸

  16. قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴

  17. ارشاد الطالبین، ص۳۲۵

  18. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴

  19. شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵

  20. الباب الحادی عشر، ص۶۶

  21. ارشاد الطالبین، ص۳۲۵ـ ۳۲۶

  22. اللوامع الإلهیة، ص۳۱۹ـ ۳۲۰

  23. شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵

  24. أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶

  25. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴

  26. گوهر مراد، ص۴۶۱ـ ۴۶۲

  27. سرمایه ایمان، ص۱۰۷

  28. الملل والنحل، ج۱، ص۲۲

  29. مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱

  30. اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵

  31. اصول کافی، ج۱، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، ۱۴۹ـ ۱۵۱ و ۱۵۴

  32. غایة المرام، ج۳، ص۱۲۷ـ ۱۲۹

  33. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۹ـ ۱۵۱

  34. سوره مائده، آیه۳

  35. الغدیر، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۶

  36. غایة المرام، ج۳، ص۳۲۸ـ ۳۴۰

  37. سوره مائده، آیه۶۷

  38. الغدیر، ج۱، ص۲۱۴ـ ۲۲۳

  39. غایة المرام، ج۳، ص۳۲۰ـ ۳۲۷

  40. مجمع البیان، ج۳، ص۴۳۰

  41. نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲

  42. اصول کافی، ج۲، ص۱۶، حدیث ۵و ۸

  43. تلخیص المحصل، ص۴۰۷

  44. شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵

  45. قواعدالعقائد، ص۱۱۰

  46. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۵

  47. تلخیص المحصل، ص۴۰۶

  48. کشف المراد، ص۲۹۰

  49. شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵

  50. تلخیص المحصل، ص۴۰۷

  51. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹

  52. بحارالأنوار، ج۲۳، ص۷۶ـ ۹۵

  53. اثبات الوصیه، ج۱، ص۱۱۲ـ ۱۱۵

  54. المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۰ و ۲۰۴، احادیث ۲۵۹ و ۴۰۳

  55. مسند احمد بن حنبل، ج۱۲، ص۲۷۷؛ ج۱۳، ص۱۸۸، احادیث ۱۵۶۳۶ و ۱۶۸۱۹

  56. شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵

  57. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹

  58. شرح الفقه الأکبر، ص۱۷۹

  59. النبراس، ص۵۱۴

  60. تلخیص المحصل، ص۴۰۷

  61. شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۶

  62. شرح العقاید النسفیه، ص۱۱۰

  63. نهایة الاقدام، ص۴۷۹

  64. غایة المرام، ص۳۶۴

  65. المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، ج۱، ص۴۷

  66. الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹ـ ۴۱۰

  67. قواعد المرام، ص۱۷۵

  68. تقریب المعارف، ص۹۵

  69. المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۴۰

  70. کشف المراد، ص۴۹۰

  71. ارشاد الطالبین، ص۳۲۸

  72. المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، ج۱،ص۳۹ـ ۴۱

  73. شرح الاصول الخمسة، ص۵۰۹

  74. الألفین، ص۷ـ۸

  75. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ص۳۲۱-۳۲۲

  76. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۲

  77. جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۱۲۴-۱۲۵

  78. طباطبایی، شیعه در اسلام، ص۳۱و۳۲

  79. طباطبائی، شیعه در اسلام، صص ۱۹۷-۱۹۹.

  80. نک: ناصر بن عبد الله بن علی القفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة الإثنی عشریة، ج۲ ص ۶۵۵؛ سخنرانی دکتر سروش، ۳ مرداد ۸۴ دانشگاه سوربُن پاریس، منبع: پایگاه اطلاع رسانی دکتر عبدالکریم سروش

  81. سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۴، ص۳۹

منابع

  • قرآن کریم، ترجمه فولادوند؛

  • نهج البلاغه، ترجمه شهیدی؛

  • ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تصحیح: محمد ابوالفضل ابراهیم، ابن ابی الحدید، قم، مکتبه آیةالله مرعشی نجفی.

  • ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل.

  • ابن فارس، احمد، معجم المقاییس فی اللغة، تصحیح: عبدالسلام محمد هارون، قم، ۱۴۰۴ق.

  • ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تصحیح: جمال الدین میردامادی، بیروت، دار الفکر و دار صادر، ۱۴۱۴ق.

  • ابوحنیفه، شرح الفقه الأکبر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۸ق، چاپ دوم.

  • المعجم الوسیط.

  • النبراس.

  • امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر، ۱۴۱۶ق.

  • آمدی، سیف الدین، غایة المرام فی علم الکلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.

  • آمدی، سیف‌الدین، أبکار الأفکار، قاهره، دار الکتب، ۱۴۲۳ق.

  • بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۶ق، چاپ دوم.

  • بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، نشر بعثه، ۱۳۷۴ش.

  • تفتازانی، سعد الدین، شرح العقاید النسفیه، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۴۰۷ق.

  • تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، افست قم، شریف رضی، ۱۴۰۹ق.

  • جوادی آملی، ولایت فقیه.

  • حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین.

  • حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، قم، الهادی، ۱۴۰۴ق.

  • حلی، حسن بن یوسف،الألفیین، قم، موسسه اسلامیه، ۱۴۲۳ق.

  • حلی، حسن بن یوسف،الباب الحادی عشر، تهران، موسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ش.

  • حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۳ق.

  • حمصی، محمود، المنقذ من التقلید.

  • راغب اصفهانی، حسین بن محمد،المفردات فی غریب القرآن، تحصیح: دار القلم؛ بیروت: ۱۴۱۲ق.

  • سبحانی، جعفر، الملل والنحل.

  • سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، یه قلم: شیخ حسن عاملی، قم: موسسة الامام الصادق، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.

  • شرتونی، سعید، اقرب الموارد، قم، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۳۶۱ش.

  • شریف مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.

  • شهرستانی، نهایة الاقدام، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۵ق.

  • طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم.

  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان.

  • طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق، چاپ دوم.

  • طوسی، نصیرالدین، قواعدالعقائد، لبنان، دار الغربه، ۱۴۱۳ق.

  • فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۵ق.

  • فاضل مقداد، اللوامع الإلهیة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم.

  • فیاض لاهیجی، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، تصحیح: صادق لاریجانی، تهران، نشر الزهراء، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم.

  • فیاض لاهیجی، گوهر مراد، تهران، سایه، ۱۳۸۳ش.

  • فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، دار الهجره، ۱۴۱۴ق.

  • قاضی عبدالجبار، المغنی فی أبواب التوحید والعدل، الإمامة، قاهره، الدار المصریه، چاپ ۱۹۶۵- ۱۹۶۲.

  • قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.

  • کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تصحیح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق، چاپ چهارم.

  • مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چاپ دوم.

  • مسعودی، ابوالحسن، اثبات الوصیه للامام علی بن ابی طالب، قم، انصاریان، ۱۴۲۳ق، چاپ سوم.

  • مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، تهران، نشر بین الملل، ۱۳۷۷.

  • مقدمه ابن خلدون،

  • میر سید شریف، التعریفات، تهران، ناصر خسرو، ۱۴۱۲ق، چاپ چهارم.

  • میر سید شریف، شرح المواقف، افست قم، شریف رضی، ۱۳۲۵ق.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی